وقتی دوستمان ناراحت است...

یکی از سختترین چالشهای دوستی این است که نمیدانید وقتی دوستتان غمگین است، چگونه با او صحبت کنید. هرقدر هم به این فرد نزدیک باشید، ممکن است در چنین موقعیتهایی ندانید باید چطور برخورد کنید. وقتی میبینید یکی از دوستان عزیزتان غصه میخورد، خیلی طبیعی است که بخواهید هرکاری از دستتان برمیآید، انجام دهید تا احساس بهتری داشته باشد. اگر درگیر ماجرایی باشد که شما تجربهای در آن ندارید، احتمالا دربارهی اینکه بهترین راه برای کمککردن به او چیست، مردد خواهید شد. شاید اخیرا کسی را که دوست داشته است، از دست داده باشد یا یکی از اعضای خانوادهاش بیمار شده باشد. در این مواقع، سخت است واژههایی پیدا کنید که تسلای خاطرش شود. گاهی هم خوشحالکردن او مشکل میشود؛ مثلا در مواقعی که کار او خیلی زیاد است یا در رابطهی عاطفیاش به مشکل برخورده است.

نمیتوان گفت راهکارهای قطعیای وجود دارد که در تمام موقعیتهای مشابه به شما کمک میکند حال دوستتان را بهتر کنید؛ اما میتوانید در این زمینه تمرینهایی انجام دهید که در مواجهه با خبرهای بد بتوانید بهدرستی با دوستانتان برخورد کنید. با «چطور» همراه باشید.

نیت پاک شما ممکن است حال دوستتان را خرابتر کند!

وقتی به این فکر نکنید که بهترین راه برای برخورد با دوستتان چیست، ممکن است با این عزیز آسیبدیده به روش نامناسبی برخورد کنید. ممکن است حرف بیموقعی بزنید یا به عواطفش بیاعتنایی کنید. چنین رفتارهایی باعث میشود حال دوستتان از قبل هم بدتر شود.

تلاش برای حل مشکل هم کار را بدتر میکند

بیشتر ما در چنین لحظاتی حاضر نیستیم سبک خود را عوض کنیم تا مفید باشیم. وقتی ندانیم روش درست چیست، به هرچه به ذهنمان برسد، میچسبیم و اولین چیزهایی را که به زبانمان میآید، میگوییم، به این امید که حرفمان دلداریاش بدهد. همهی ما چنین تجاربی داریم که حرف عزیزانمان در لحظات غمبار زندگی، بهجای تسلا، زخمی شده است بر جانمان!

از آنجا که مطمئنم همهی ما در این موقعیتها میخواهیم حال دوستمان را خوب کنیم، نکات زیر را بهعنوان راهکار ارائه میدهم:

عوضکردن بحث، کمکی به حل آن نمیکند

ممکن است فکر کنید وقتی بحث به جاهای ناراحتکننده میرسد، با عوضکردن موضوع میتوانید کمکی کنید. احتمالا با خودتان میگویید الان بهترین موقعیت است که ذهن دوستم را بهسمت موضوع دیگری منحرف کنم تا کمتر غصه بخورد. عوضکردن بحث با موضوعی که باحال و پرانرژی است، حال شما را خوب میکند نه حال او را! او در موقعیتی است که اصلا برایش مهم نیست الان چه فیلمهایی روی پردهی سینماست یا غذای فلان رستوران چه کیفیتی دارد.

مشکل این راهکار این است که دوست شما میخواهد و نیاز دارد که شنیده شود. او مشکلش را با شما مطرح کرده است، چون بازگوکردنش حالش را بهتر میکند. اگر بحث را عوض کنید، این موقعیت را از او گرفتهاید! ممکن است دوستتان از برخورد شما احساس احمقبودن و طردشدگی کند.

جملات مثبت کلیشهای کار را بدتر میکند

وقتی فردی با مشکلی بهسراغ دوستش میرود، گفتن جملههایی مثل «همهچیز درست میشه» یا «خیلیها وضعشون از تو بدتره» خیلی معمول است. این جوابها از ته دل هستند؛ اما حرفهایی نیستند که آن فرد احتیاج دارد بشنود. دوستتان نیاز دارد خود را تخلیه کند. او احتیاج دارد افکارش را بیرون بریزد تا بتواند از کنار آن عبور کند. جملات سرسری و کلیشهای شما ممکن است او را از ادامهدادن منصرف کند. اجازه دهید حرف بزند. اینکه متوجه شود اوضاعش خوب نیست، میتواند به او کمک کند راهکاری منطقی برای مقابله با مشکلش بیابد.

تلاش برای حل مشکل هم کار را بدتر میکند

خیلی دردناک است ببینید کسی که برایتان مهم است، زجر میکشد. ممکن است در این مواقع دلتان بخواهد به دوستتان کمک کنید تا بفهمد ریشهی مشکل کجاست. جملاتی مثل «اگر من جات بودم…» یا «فک کنم بهتر باشه…» مثل دو راهکار قبل، کمکی به دوستتان نخواهد کرد. چنین جملاتی فقط به او تلقین میکند در حالی که دیگران میدانند باید چه کار کنند، او در حل مشکلش ناتوان مانده است! بهنظر میآید هرقدر دوستتان برایتان ارزشمندتر باشد، احتمال بروز این رفتار اشتباه بیشتر میشود.

ارائهی راهکارهای فیالبداهه باعث نمیشود او حس بهتری پیدا کند. ناجیبودن به خود شما هم آسیب میرساند. وقتی دوستی با شما درددل میکند، میخواهد با شما «همفکری» کند، پس از امرونهی یا نصیحت دست بردارید و با او شریک شوید تا به نتیجهای مشترک برسید.

سراپا گوش شوید و به احساسات دوست خود بها دهید تا موقعیت او را درک کنید

مهمتر از همهی موارد، دوست شما نیاز دارد شنیده شود. به او این فرصت را بدهید تا حرف بزند و صبورانه به حرفهایش گوش فرادهید. پیشداوری و قضاوت را کنار بگذارید. فکر خود را روی جوابی که میخواهید بدهید، متمرکز نکنید. به او فضا بدهید. منظور این نیست که لامتاکام حرف نزنید. باید تمرین کنید بهطور فعالانهای گوش دهید. این سبک گوشدادن شامل مراحل زیر میشود:

۱. با زبان بدن خود به او اطمینانخاطر دهید

با زبان بدن خود به او اطمینانخاطر بدهید

اگر ساکتوصامت بنشینید، دوستتان احساس شنیدهشدن و ارزشمندی نخواهد کرد. به چیزی که میگوید، توجه کامل نشان دهید و با زبان بدن خود به او بفهمانید سراپا گوش هستید. تکاندادن سر و ارتباط چشمی عمیق، به او اطمینان میدهد که حواستان هست و جسارت پیدا میکند مشکلش را بیرون بریزد.

۲. لزوما بهدنبال راهکار نباشید

لازم نیست بهطور مداوم او را تأیید کنید؛ اما همواره حواستان باشد مشارکتتان در بحث بهصلاح دوستتان باشد. اینکه بگویید: «میفهمم چی میگی» یا «میدونم هر کاری هم بکنم، نمیتونم خودم رو جات بذارم، اما میفهمم چی داری میکشی» میتواند به او کمک کند احساس ارزشمندی کند.

۳. کاری کنید بداند برای فهمیدن وضعیتش تلاش میکنید

اگر هرچه را او گفته است، به خودش برگردانید، مثل این است که پژواک مشکلش را به خودش برگردانده باشید. برای اینکه به او بفهمانید دربارهی مشکلش فکر کردهاید، چیزهایی را که تعریف کرده است، در قالب جملات شخصی خودتان بازگو کنید؛ مثلا اینکه بگویید: «منطقی نیست وقتی همین الان هم کلی کار روی دوشته، مسئولیت بیشتری قبول کنی»، خیلی بهتر از این است که خیلی ساده و سرسری بگویید: «تو هم دیگه خیلی کار میکنی!».

چیزی که دوست شما میخواهد یک گوش شنواست، همین!

اینکه بدانید چه بگویید و چگونه بگویید، چالش بزرگی است؛ اما اگر دوستی دارید که وقتی به مشکل برخورده، بهسراغتان آمده، نشانهی این است که به شما اعتماد دارد. اعتماد او به شما هدیهای است که باید قدردانش باشید؛ پس تمام تلاشتان را بکنید تا او را مأیوس نکنید.

منبع: چطوردات کام

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...